من و کارام (13)
اینجا تولد دختر خاله ام یاسمن بوده در حال پذیرایی کردن از خودم با کیک در منزل دایی ام بازی کردن با اسباب بازی های هلیا و بهم ریختن خونه توی هتل و بازی در آوردن برای نخوردن صبحانه بازی و شادی در بین توپ ها عاشق آب و دریا یه خواب پر از آرامش بازی توی رودخونه و آب سرد که کسی حریفم نشد من و آرتین دوست قدیمی مهد کودکی که اومده بود بعد از مدتها سر بزنه و مامانش زحمت کشید این عکس و برامون فرستاد یه روز تعطیل که با مامان و بابا برای صرف صبحانه رفته بودیم باغچه رستوران سپیدار وقتی که بعد از ب...
نویسنده :
خاطره مامان بردیا
15:12